شانه های تو بوی مزرعه قهوه می دهد

ریحان؛ دلم یه جوجو میخاد که صدام کنه"مامان"




+پ.ن:شانه های تو بوی مزرعه قهوه می دهد/ تمام بی خوابی های من تقصیر توست/ای لعنتی دوست داشتنی ...

 نسرین بهجتی

هوا سرد است و من از عشق لبریزم

هوا سرد است، من از عشق لبریزم

چنان گرمم، چنان با یاد تو در خویش سر گرمم 

که رفت روزها و لحظه‌ها از خاطرم رفته ست 

هوا سرد است اما من، به شور و شوق دلگرمم

چه فرقی می‌کند فصل بهاران یا زمستان است 

تو را هر شب درون خواب می‌بینم 

تمام دسته‌های نرگس دی ماه را در راه می‌چینم.

و وقتی از میان کوچه می‌آیی 

و وقتی قامتت را در زلال اشک می‌بینم 

به خود آرام می‌گویم: دوباره خواب می‌بینم !

دوباره وعده‌ی دیدارمان در خواب شب باشد، بیا...

من دسته‌های نرگس دی ماه را در راه میچینم

برای" میم جان"

به خانه ام که بیایی در تمام گلدان ها می کارمت.

ریحان؛  بلدی برام "یه دختر دارم شاه نداره" بخونی؟


+حالمان خوش نیست