این نوشته های پریود را نخوانید..

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] 17 - آبان‌ماه - 1394 14:51
    مطالب را انتقال خواهم داد به:http://takecare1256.blogfa.com/
  • موهایم گره خورده به یادت 15 - آبان‌ماه - 1394 22:06
    صبح و خمیازه های کشدار،صبح و مسیری مبهم،صبح و آبی سرد،شانه ی من ، دور شو از من موهایم را او بافته تاب گیسوانم از او ست؛ دور شو از من دورشو. بیست و ششم دیماه نود دو /دلیلی برای نوشتن نداشتم ،بیخ و بن زندگیم را دروغ و توهم فرا گرفته بود..خودم را کسی نشان داده بودم که نبوده ام، البته هنوز هم مطمئن نیستم شاید همان دخترک...
  • [ بدون عنوان ] 12 - آبان‌ماه - 1394 14:27
    همه ی کلمات روزای دلتنگی رو میزارم کنار و بهت میگم :خوشحالم که هستی +دروغ گفتم! همیشه ناراحتم کردی و من مجبور بودم دوست داشته باشم.
  • آبانماه را چه شد؟ 10 - آبان‌ماه - 1394 20:12
    یه روزی توی تقویمت ببینی همش آبان بهش تعطیلی خورده بپرسی چی شده؟ بعدا بفمی زنی صد بار آبانماه مرده...
  • من در جیم-2 4 - آبان‌ماه - 1394 20:37
    یاداشت مرا در جیم بخوانید: ماه در چنته ی من است
  • چگونه ادم کشی حرفه ای شویم؟ 4 - آبان‌ماه - 1394 19:53
    اگر شما هم عاشق فیلم های خارجکی و پر از کش وکشدار هستید، اگر شما هم فیلم های چند صد قسمتی را برای یافتن قاتل حرفه ای و ساه پوش داستان دنبال میکنید، اگر شما هم از ناکام ماندن و سر کار رفتن کار آگاه قهوه ای پوش داستان که از قضا تمام عمر موهای خرمایی اش را زیر کلاه لبه دار سیاهی پنهان کرده لذت میبرید اگر شما هم رویای...
  • حالت که خوش نباشد. 30 - مهر‌ماه - 1394 20:19
    حالت که خوش نباشد بودن یا نبودنش فرقی نمیکند. خودت را لابه لای وهمی بی پا یه و اساس میبینی. و تلاشی برای رهایی نمیکنی . همیشه همینطور بوده از حقیقت ترسیده ای وراهی را انتخاب کرده ای که به حقیقت نرسد. با اینکه میدانی . چه تلخ چه شیرین روزی باید بپزیری که زندگی همان عروسک صورتی با موهای زرد و لباس صورتی که برایت اهنگ...
  • من غرق تو بودم 17 - مهر‌ماه - 1394 11:55
    از وقتی رفته ای دیگر قهوه سفارش نمیدهم میترسم قطره قطره از چشم هایم جاری شوی و غرق شوی در فنجان تویی که از تمام خاطراتت همین اشک ها را برایم گذاشتی
  • [ بدون عنوان ] 16 - مهر‌ماه - 1394 10:33
    اگه برگردی قول میدم طرفدار پرسپولیس شم
  • .. 15 - مهر‌ماه - 1394 17:07
    لعنتی... روزها فقط می‌گذرن؛ تموم نمیشن! (رابرت دنیرو – راننده تاکسی)
  • تو که نباشی، من و همه ی گلدونام مَرد میشیم 15 - مهر‌ماه - 1394 13:34
    دوست دارم مرد خودم باشم، وقتی که لابه لای کتاب هام خرس بزرگ و قهوه ایم رو بغل میکنم، وقتایی که میشینم تو بالکن و چایی داغ میخورم، وقتایی که سیب زمینی سرخ میکنم و با صدای بلند کتاب میخونم. دوست دارم مرد باشم ، موهای خرماییم رو ناز کنم و از بوی خوبشون تعریف کنم، (دو سه روز حموم نرفتن که نمیتونه عقیده ی یه مرد رو عوض...
  • من در جیم 13 - مهر‌ماه - 1394 19:54
    اولین نوشته من را در جیم بخوانید: پرچین و چروک.. +البته از قبل توی وبلاگ نوشته بودمش :)
  • شانه های تو بوی مزرعه قهوه می دهد 6 - مهر‌ماه - 1394 10:23
    ریحان؛ دلم یه جوجو میخاد که صدام کنه"مامان" + پ.ن:شانه های تو بوی مزرعه قهوه می دهد/ تمام بی خوابی های من تقصیر توست/ای لعنتی دوست داشتنی ... نسرین بهجتی
  • تله انسانی در خیابان 204! 5 - مهر‌ماه - 1394 19:56
    دمای هوای منا قریب به 50 درجه سانتی گراد است. فوج فوج خیل عظیم و میلیونی زائران بیت الله الحرام درمنا، وارد خیابان 204 می‌شوند. از مقامات بالا دستور می‌رسد انتهای خیابان مسیر اصلی را ببندند. شنیده‌ها حاکی از آن است که آن‌طرف‌تر یک شاهزاده آل سعود می‌خواسته است خرامان کند! جمعیت لحظه به لحظه فشرده‌تر می‌شود. نفس آن‌ها...
  • یک عمر به گشادی یک گربه 5 - مهر‌ماه - 1394 19:41
    مادر درونم تازگی ها یاد گرفته چیز هایی را که میگویم تایپ بکند بعد هم پستشان بکن توی وبلاگ جدیدم البته هنوز یخش باز نشده و با دیدن اسم وبلاگ لپ هاش سرخ میشود و روسری گلی گلی صورتیش را دندان میگیرد، من هم مجبورم هر دفعه برایش توضیح بدهم که نمیتوانم بیشتر از این مودب باشم،اخر میدانی؟ همه ی زندگی من به قرمزی و چندشی...
  • بوده ای؟ 5 - مهر‌ماه - 1394 10:36
    شبیه پیرزنی هفتاد- هشتاد ساله که تازه رقصیدن و و طنازی کردن را یاد گرفته، لپ های پر چین وچروکت گل انداخته! با اهنگ های هفت هشت دقیقه ایه شبپره هم خوانی کرده ای و اتاق خاکستری ات را پر از لبخند های کالباسی کرده ای! حتما به این فکر میکنی که اندازه ی همان اهنگ چند دقیقه ای زنده بوده ای،حتما دیگر
  • هوا سرد است و من از عشق لبریزم 5 - مهر‌ماه - 1394 09:53
    هوا سرد است، من از عشق لبریزم چنان گرمم، چنان با یاد تو در خویش سر گرمم که رفت روزها و لحظه‌ها از خاطرم رفته ست هوا سرد است اما من، به شور و شوق دلگرمم چه فرقی می‌کند فصل بهاران یا زمستان است تو را هر شب درون خواب می‌بینم تمام دسته‌های نرگس دی ماه را در راه می‌چینم. و وقتی از میان کوچه می‌آیی و وقتی قامتت را در زلال...
  • واسشون هیچ سودی ندارم، به خاطر همینه هیچ دوستی ندارم؛مری 5 - مهر‌ماه - 1394 09:45
  • کاشی شماره یک، به توان دو 1 - مهر‌ماه - 1394 19:42
    حرص نخور! بالاخره یاد میگیره.
  • مهر ، کاشیِِ شماره ی یک 1 - مهر‌ماه - 1394 19:36
    پاییز که می شود حرف شال را نمی زنی تا خیال بافی ام گردن تو باشد شانزلیزه را به رفت و آمد گرفته ای و دامنت بندری به خورد کافه ها می دهد با ویولن‌سل‌های بازنشسته یا لهجه ای که از خرخره بوی غربت می دهد سرما را بهانه می کنم که سرم شانه های دموکراتت را ییلاق قشلاق کند. "میلاد آهنگربهان"
  • به خانه ام که بیایی در تمام گلدان ها می کارمت. 1 - مهر‌ماه - 1394 19:29
    ریحان؛ بلدی برام "یه دختر دارم شاه نداره" بخونی؟ +حالمان خوش نیست
  • دلم به بوی تو آغشته است،کجای جهان رفته‌ای؟ 31 - شهریور‌ماه - 1394 14:18
    ریحان؛دستام بوی بِه میدن
  • تقصیر من نبود مامان....پیدام نکن مامان 31 - شهریور‌ماه - 1394 13:43
  • Pale Folklore 31 - شهریور‌ماه - 1394 12:02
    عشق چیزی شبیه موزیکه، موزیکی از سبک متال و کاری از آگالوچ.موزیکی که حتما باید بشینی به پاش و با یه چایی داغ منتظرش باشی،باید از تهِ تهِ قلبت بهش گوش بدی ،حتی اگه تند و سریع باشه و باعث اذیت شدنت بشه، باید حسش بکنی حتی اگه ناراحتت کرده باشه، حتی اگه برده باشتت به روزای سردی که پشت سر گذاشتی(البته تعبیر های موزیک...
  • گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش، معشوقه بودن است و" بریز و بپاش "ها . 30 - شهریور‌ماه - 1394 22:59
    موهام بلند شدن ریحان
  • من قلبم دیگه جا نداره! 30 - شهریور‌ماه - 1394 22:25
    ببین به نظرم وقتی که یه دفعه میزاره میره اونم با یه بای خشک خالی، وقتی که بوسه های یه دفعه ای و چایی داغ خوردن کنار پنجره تو یه روز بارونی رو بلد نیست، روزایی که وقت نمیکنه موهات رو شونه کنه و برات از شعر های فروغ بخونه،وقتی که سرش رو میزاره رو شونت و صدای خر و پفش میپیچه لابه لای اهنگ محبوبت، وقتایی که 5 صبح بهت پی...
  • با اینکه مدرسه خر است، ولی ... 26 - شهریور‌ماه - 1394 10:39
  • نقطه سرخط 25 - شهریور‌ماه - 1394 22:13
    عشق یا تهوع! یک زمانی توی بیست سالگی وقتی چشممان می افتاد به این کفترهای عاشق دلمان قیلی ویلی میرفت و عین آدم های برق گرفته انقدر نگاهشان میکردیم که کم می ماند آب از لب و لوچه مان آویزان شود.طفلک ها شانس می آوردند راهشان از ما جدا میشد وگرنه ممکن بود همانجا از حواس پرتی برویم زیر چرخ ماشینی یا طعمه ی موتوری ها شویم....
  • تابستانی که گذشت 25 - شهریور‌ماه - 1394 21:02
  • چه بسا دلتنگیم! 17 - شهریور‌ماه - 1394 13:13
    بدترین قسمت کنار گذاشتن بلاگفا و نوشته های قبلیت و اومدن به بلاگ اسکای اینه که دیگه نمیتونی از قالب های مژگان استفاده بکنی:/ +قالب وبلاگ کنونی خر است.